معرفی کتاب زیرزمین اژدها
کسی که از خطر و مواجه شدن با مشکلات هراسی دارد، مسلماً امید موفقیت و پیروزی هم نباید داشته باشد.
ژول ورن، پدر داستان نویسی علمی – تخیلی را به او نسبت داده اند. داستان های سرشار از لذت همراه با یادگیری مسایل علمی؛ و این تنها یک طرف داستان است، داستان های او با درسهای برای زندگی جلا داده شده که به زیبای هر چه بیشتر نوشته های او می افزاید.
زیرزمین اژدها؛ دومین اثر از ژول ورن، که مطالعه کردم. داستانی در مورد دو دانشمند که ارثی به آنها میرسد ولی با دو نوع تفکر کاملاً متفاوت از یکدیگر. دانشمندی که کل سرمایه خود را وقف توسعه علم و بهتر کردن زندگی مردم می کند و دیگری صرف نابودی آن. سرگذشت دو تفکر و دیدگاه، سرگذشت رشادت و از خودگذشتگی، سرگذشت دو شهر؛ به نظر شما چه اتفاقی رخ می دهد؟ کدام دانشمند پیروز است؟
ولی این همه ماجرا نیست، شما با دو پسر جوان نیز همراه می شوید. یکی با فکر و پر تلاش و دیگری تنبل و خوش گذران، اما این همه داستان است؟ نه اینطور نیست. همراه می شوید با پسری که برای پیروزی زندگی از جان مایه میزارد. همراه می شوید با پسری که از خوش گذرانی خسته می شود و سعی در بهتر شدن می کند. با خود همراه می شوید تا بفهمید کدوم نفر هستید و در حال تفکر به کدام دیدگاه، موافق زندگی یا نابودی؟ برابری یا نژاد پرستی؟
در ادامه بخشی از داستان را نقل می کنم، امیدوارم شما هم مثل من از مطالعه این اثر زیبا، لذت ببرید.
این بار با این کلام ناگهانی خون به صورت مارسل بالا آمد. خوشبختانه پروفسور سولتز متوجه رنگ و روی او نشد و با همان آهنگ آمرانه خود ادامه داد:
_ ما در اینجا کاری بر خلاف مخترعین فرانسه خواهیم کرد، ما در اینجا برای کوتاه کردن عمر مردم نقشه می کشیم در حالی که سازندگان فرانس ویل می خواهند بر عمر بشر بیفزایند، اما کارهای آنها از نظر ما محکوم است زیرا ما آنچه را که آنها به وجود می آورند از بین می بریم، این دکتر سارازن آدم احمقی است او وقتی نقشه ایجاد یک شهری را می کشید خبر نداشت که شهر او در اختیار توپهای من قرار خواهد گرفت.
مارسل نمی توانست آنچه را که می شنود باور کند، اما برای این که توجه پادشاه فولاد را لحظهای به خود جلب کند به او گفت:
_ ولی سازندگان فرانس ویل به شما کاری نکردهاند، گمان می کنم دلیلی نباشد که شما بخواهید آنها را نابود سازید.
پروفسور شولتز گفت:
_ اما شما خیلی جوان هستید و افکاری در مغزتان دارید که برای سالهای عمرتان خطرناک است حق بدی یا خوبی در این جهان به نسبت است و در قانون دنیا هیچ چیز مطلق وجود ندارد، قانون حمایت و زندگی مانند قانون دفاع وجود دارد، اگر انسان بخواهد به این قوانین تسلیم شود، دیوانگی است و اگر هم کسی بخواهد از خود دفاع کند، این هم قانونی است.
من می خواهم شهر دکتر سارازن را با توپی که ساختهام خراب کنم، هزاران انسان آلمانی باید بمیرند برای این که عدهای می خواهند چند نفر راحت باشند و آنها را به مرگ محکوم کنند.
برای خرید کتاب زیرزمین اژدها میتوانید از طریق این لینک اقدام کنید.
پس نویس: در کلاب کتابخوانی، چالش ۱۰۰۰ کتاب را شروع کردم و این سومین کتاب از هزار کتاب بود.
۹۹۸to go
دیدگاهتان را بنویسید